یکی از شبهات معروف که از دیرباز مطرح بوده است، شبهه مشیت الهی درباره ضلالت و فقر برخی از افراد است. بسیاری با توجه به آیاتی که ضلالت و هدایت را به مشیت خدا نسبت می دهد، بر این باورند که اگر خدا می خواست همه هدایت می شدند یا همه برخوردار از نعمت می بودند؛ پس چون خدا نخواست، اینان کافر و مشرک شدند یا فقیر و ندار.
خدا در قرآن به این گونه شبهات پاسخ داده است. از نظر آموزه های قرآنی می بایست میان امور تکوینی و تشریعی فرق گذاشت.
از نظر قرآن، انسان ها از نظر تکوینی دارای اراده و حق انتخاب آزاد هستند که میان کفر و ایمان یا شکر و کفران(انسان، آیه 3) یکی را انتخاب کنند، اما از نظر تشریعی موظف هستند تا شکر و ایمان را برگزینند؛ زیرا در غیر این صورت به دوزخ می روند و مجازات و کیفر می شوند. در حقیقت از وعده الهی به عذاب دوزخ برای کافران این معنا دانسته می شود که حکم تکلیفی آنان ایمان است نه کفر و کفران.
در ضمن باید میان هدایت تکوینی و هدایت پاداشی فرق گذاشت. از نظر قرآن، هر آفریده ای از هدایت تکوینی برخوردار است(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10)؛ پس اگر مطابق هدایت تکوینی رفتار کند، برخوردار از هدایت پاداشی تشریعی می شود(بقره، آیات 2 و 3)؛ و گرنه گرفتار ضلالت تشریعی و کیفری می شود.
به سخن دیگر، در قرآن هیچ گاه سخن از ضلالت تکوینی نیست، بلکه در برابر هدایت تکوینی چیزی به نام ضلالت تکوینی قرار نمی گیرد؛ اما در برابر هدایت تشریعی، ضلالت تشریعی قرار می گیرد؛ یعنی وقتی کسی به هدایت های تکوینی و تشریعی توجهی نمی کند، گرفتار ضلالت کیفری تشریعی می شود.
از همین روست که خدا در قرآن، به نقد نگرش کافران و مشرکان می پردازد که می گویند: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا؛ اگر خدا می خواست ما مشرک نمی شدیم.» (زخرف، آیه 20) یا می گویند: «لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ؛ اگر خدای رحمان می خواست ما بتان را عبادت نمی کردیم.» (سباء، آیه 31)؛ زیرا از نظر قرآن، همه موجودات و آفریده ها از هدایت تکوینی برخوردارند، اما دو موجود انسان و جن به اختیار خودشان از هدایت تشریعی می گریزند و شرک و کفر اختیار می کنند؛ و گرفتاری آنان در ضلالت تشریعی چیزی جز عدم برخورداری آنان از هدایت های تکوینی و تشریعی نیست؛ در حقیقت «الاضطرار بالاختیار لاینافی الاختیار؛ کسی که خود را با اختیار به اضطرار انداخته نمی تواند مدعی آن باشد که اختیار نداشته است» بلکه او اختیار داشته ولی به اختیار خود را در ضرورتی انداخته که از آن رهایی ندارد.
از سوی دیگر، مراد از مشیت الهی این است که انسان ها هر کاری بکنند و اراده و مشیت داشته باشند، هرگز بیرون از دایره مشیت الهی نیست؛ زیرا انسان ها تنها دو راه هدایت و ضلالت دارند که هر دو در چارچوب حکومت الهی است که قبلا بیان شده است.
یکی از شبهاتی که با این بیان بدان پاسخ داده شده است، شبهه ای است که کافران مطرح کرده اند؛ خدا می فرماید: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ چون به آنها گویند که از آنچه خدا روزی شما قرار داده چیزی برای خدا به فقیران انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دهند: آیا ما به کسی که اگر خدا میخواست به او هم روزی میداد اطعام و دستگیری کنیم؟ شما پیداست که سخت در غلط و گمراهی هستید و راه راست آن است که چنان که خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم.(یس، آیه 47)
معلوم است که اولا مالک همه چیز خدا است، پس چیزی که انفاق می کنید از خدا است؛ از سوی دیگر،خداوند تکوینا اراده نکرده تا خود، فقرا را اطعام کند؛ اما تشریعا اراده نموده تا اغنیاء مسئول اطعام و انفاق بر فقرا باشند؛ از همین رو، هر مالی سهمی برای نیازمندان به عنوان «حق» قرار داده است.(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 23 و 24) فلسفه و اساس اراده تشریعی خدا، امتحان وهدایت بندگان است بسوی آن چیزی است که صلاح حال ایشان در دنیا و آخرت وابسته به آن است؛ ومسلما چنین اراده ای ممکن است با عصیان بندگان از مرادش تخلف کند؛ ولی اراده تکوینی خدا هرگز از مراد خود تخلف نمی کند؛ و معلوم است که اراده خدا که به اطعام فقرا تعلق گرفته اراده تشریعی است ، نه تکوینی. پس این که کافران می گویند: اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزى مىداد، سخنی نادرست است؛ زیرا خدا در بر اساس حکم تکلیفی تشریعی،مسئولیّت سیر کردن فقرا را به دوش اغنیا گذاشته و در هر مالی که در دست آنان است، حقی برای فقیران قرار داده است.